عوامل مؤثّر در تفاهم زن و شوهر
تفاهم زن و شوهر با ایمان باورهای مشترک:
زن و مرد، یک عمر شریک هم در زندگی هستند و اکثر اوقات را با هم میگذرانند. پس تحت تأثیر عقاید و افکار و اخلاق یکدیگر قرار خواهند گرفت. بدون تردید، مرد یا زن معتقد و دیندار و پایبند به اخلاق، نه تنها همسر خود را به دینداری، تقوا و پیشرفت تشویق میکند، بلکه میتواند فضای خانواده را به محیطی امن، با نشاط و دور از گناه یا درگیری و تنش، تبدیل کند.
تفاهم زن و شوهر و تحصیلات:
کسانی که از نظر تحصیلی تناسب داشته باشند، یکدیگر را بهتر درک میکنند و بیشتر قادر خواهند بود با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. هر چند تحصیلات به خودی خود نمیتواند عقل و درایت کافی در زندگی را تضمین کند، ولی به هر حال، نزدیک بودن تحصیلات زن و مرد، عامل مؤثری در تفاهم بین آن دو به حساب میاید، هر چند اندکی بالاتر بودن تحصیلات مرد، معمولاً مانعی برای تفاهم و درک متقابل، محسوب نمیشود.
تفاهم زن و شوهر با تناسب سن میان زن و مرد:
آن دو را از نظر نیازها و علایق به هم نزدیکتر میکند و بهتر میتوانند به نیازهای طبیعی یکدیگر پاسخ دهند و انتظاراتشان نیز تشابه بیشتری به هم دارد. (در مورد تناسب سنّی، معمولاً توصیه میشود که زن، حدود دو تا چهار سال از مرد کوچکتر باشد)
تفاهم زن و شوهر و تناسب تربیتی ـ فرهنگی دو خانواده:
بسیاری از عادات، سلوک، رفتار و اخلاق فرد در زندگی در بستر خانواده آموخته میشود. بنا بر این، تشابه در وضعیت تربیتی و فرهنگی خانواده دختر و پسر، از اهمیت برخوردار است و عدم تشابه و یا تضاد در شیوههای تربیتی در دو خانواده میتواند منشأ بسیاری از اختلافات و درگیریهای زن و مرد در زندگی باشد.
تفاهم زن و شوهر و تناسب طبیعی:
روانشناسان و مشاوران خانواده، معتقدند که زنان و مردانی که از جهت عواطف، حجم فعالیت و انرژی، زشتی و زیبایی، درونگرایی و برونگرایی، سردی و گرمی مزاج و… وضعیتی معمولی دارند، هیچ گونه مشکل یا مانع خاصّی برای ازدواج با یکدیگر ندارند؛ امّا ازدواج فرد پرانرژی یا بیشفعّال با فرد کمتحرّک و سنگین، برونگرا و اجتماعی با درونگرا و مُنزوی، زیبا با زشت، گرم مزاج (پرهیجان) با سرد مزاج و… مشکلات فراوانی (از جمله: بدبینی، غرور، تحقیر، دلزدگی، افسردگی و… را موجب میشود.
مضرات اسپینر
بالاخره مضرات #اسپینر هم مشخص شد.
اسپینر حاوی میزان بالایی سرب است. این اطلاعات حاصل آزمایش 33 هزار قطعه در میلیون است.
به دلیل اینکه اسپینرهای تولیدی مخصوص کودکان زیر 14 سال نیست، بنابراین قوانین CPSC محدودیتهای اسباببازیهای کودکان را بر روی این محصولات اعمال نمیکند. کمسیون ایمنی محصولات مصرفی (CPSC) اسپینرها را محصولاتی برای استفاده عموم تعریف کرده است و در واقع به عنوان اسباببازی تعریف نشدهاند و در نتیجه هیچ محدودیتی از نظر آلوده بودن به سرب بر روی آنها اعمال نمیشود.
اما اسپینرها به عنوان اسباببازی برای کودکان عرضه میشوند و آنها بدون توجه به برچسبگذاری با این وسیله سرگرمکننده بازی میکنند.
هرچند که شرکتهای سازنده اعلام کردهاند اسپینرها برای “سن 14+” مناسب هستند، اما این وسیله بازی در کنار اسباببازیهای مناسب سن 6 سال در فروشگاهها عرضه میشود.
مسمومیت با سرب مخصوصا برای کودکان یک نگرانی جدی است. دلیل این نگرانی آن است که کودکان این مواد را به راحتی جذب میکنند. آنان این مواد سربی را به راحتی در دهان و نزدیک بینی خود نگه میدارند. سطوح بالای سرب در کودکان منجر به بیشفعالی، عدم اشتها، مشکلات رفتاری و ناتوانی در یادگیری شود.
البته سرب برای بزرگسالان نیز سمی است و سطوح بالای سرب منجر به بیماریهای مغزی و عصبی، مشکلات معده و کلیه، فشارخون بالا، ضعف، سردرد و مشکلات عضلانی در آنها میشود.
اصل قهوه است نه لیوان!
چند دوست دوران دانشجویی که پس از فارغ التحصیلی هر یک شغل های مختلفی داشتند و در کار و زندگی خود نیز موفق بودند، پس از مدت ها با هم به دانشگاه سابق شان رفتند تا با استادشان دیداری تازه کنند.آنها مشغول صحبت شده بودند و طبق معمول بیشتر حرف هایشان هم شکایت از زندگی بود. استادشان در حین صحبت آنها قهوه آماده می کرد. او قهوه جوش را روی میز گذاشت و از دانشجوها خواست که برای خود قهوه بریزند.روی میز لیوان های متفاوتی قرار داشت; شیشه ای، پلاستیکی، چینی، بلور و لیوان های دیگر. وقتی همه دانشجوها قهوه هایشان را ریخته بودند و هر یک لیوانی در دست داشت، استاد مثل همیشه آرام و با مهربانی گفت… بچه ها، ببینید; همه شما لیوان های ظریف و زیبا را انتخاب کردید و الان فقط لیوان های زمخت و ارزانقیمت روی میز مانده اند. دانشجوها که از حرف های استاد شگفت زده شده بودند، ساکت بودند و استاد حرف هایش را به این ترتیب ادامه داد: «در حقیقت، چیزی که شما واقعا می خواستید قهوه بود و نه لیوان. اما لیوان های زیبا را انتخاب کردید و در عین حال نگاه تان به لیوان های دیگران هم بود. زندگی هم مانند قهوه است و شغل، حقوق و جایگاه اجتماعی ظرف آن است. این ظرف ها زندگی را تزیین می کنند اما کیفیت آن را تغییر نخواهند داد. البته لیوان های متفاوت در علاقه شما به نوشیدن قهوه تاثیر خواهند گذاشت، اما اگر بیشتر توجه تان به لیوان باشد و چیزهای با ارزشی مانند کیفیت قهوه را فراموش کنید و از بوی آن لذت نبرید، معنی واقعی نوشیدن قهوه را هم از دست خواهید داد. پس، از حالا به بعد تلاش کنید نگاه تان را از لیوان بردارید و در حالیکه چشم هایتان را بسته اید، از نوشیدن قهوه لذت ببرید.
قلیان کریم
درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند . کریم خان گفت : این اشاره های تو برای چه بود ؟ درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم . آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه میخواهی ؟ درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت . ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . . .
داستان بخشش
بانوی خردمندی در کوهستان سفر می کرد که سنگ گرانقیمتی را در جوى آبى پیدا کرد. روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود. بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد. زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد.مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى کرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى شناخت. او مى دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر، مى تواند راحت زندگى کند، ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پیدا کند. بالاخره هنگامى که او را یافت، سنگ را پس داد و گفت:«خیلى فکر کردم. مى دانم این سنگ چقدر با ارزش است، اما آن را به تو پس مى دهم با این امید که چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى. اگر مى توانى، آن محبتى را به من بده که به تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشى