در برزخ چه می گذرد؟
آقای حاج شیخ اسماعیل جاپلقی گفت: جوانی به عتبات رفته و شش ماه در آن جا بود. در ابتدای ورود، شبی در خواب دید در وادی السلام نجف است و کاغذهایی از آسمان میریزد و مردگان جمع میکنند؛ ولی یک نفر ایستاده و هیچ اعتنایی به آنها نمیکند.
?جوان گفت: نزدیک رفته، پرسیدم: این کاغذها چیست؟ جواب داد: دعای مسلمانان دنیا که میگویند: اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات. به این صورت برای مردگان میآید؛ این کاغذها، برات آزادی از آتش جهنم است.
پرسیدم: چرا شما استفاده نمیکنید؟ گفت: من پسری دارم که شب شبهای جمعه یک کاسه آب برای من میفرستد، این کاغذها را برای کسانی که کسی را ندارند، میگذارم.
پرسیدم: اسم پسرت چیست؟ گفت: حسین و در نزدیکی صحن، بساط خرازی پهن میکند. صبح که از خواب بیدار شدم، به نشانی ای که گفته بود رفتم و آن جوان را دیدم.
گفتم: شما پدر دارید؟ جواب داد: نه، مدتی است که از دنیا رفته است.
پرسیدم: برایش خیرات میفرستید؟ گفت: من چیزی ندارم، فقط شبهای جمعه یک کاسه آب به نیت او میدهم.
?پس از شش ماه، دوباره همان منظره را در خواب دیدم؛ ولی این بار، آن مرد که از آن کاغذها برنمیداشت، برمیداشت.
پرسیدم: شما که گفتید این کاغذها را برای افرادی میگذارم که کسی برایشان خیرات نمیکند، پس چرا حالا برمیداری؟
? گفت: دو هفته است که آب برایم نیامده. صبح که از خواب بیدار شده و از احوال آن جوان جویا شدم، گفتند: دو هفته قبل از دنیا رفته است.
? به پیشگاه ارواح همه ی گذشتگان و حق داران ، صلواتی اهداء نماییم .
همسرانه علامه طباطبایی
فرض کنید دختر یک خانواده ی ثروتمندی هستید در تبریز. با یک طلبه ساده ازدواج میکنید و بخاطر ادامه تحصیل همین طلبه ی ساده راهی نجف میشوید. گرما و غربت شهر نجف را در نظر بگیرید، خدا به شما فرزندی میدهد. بعد این فرزند می میرد! بعد دوباره فرزند میدهد، دوباره در همان بچگی می میرد! دوباره فرزند میدهد دوباره…!! این درحالی ست که فقر گریبان تان را گرفته. در حدی که یکی یکی، اسباب خانه را میفروشید. حتی رختخواب!….
همسر علامه طباطبایی همیشه مرا به فکر میبرد. علامه درباره ایشان گفته بودن ” من نوشتن المیزان را مدیون ایشانم” !! یا “اگر صبر حیرت انگیز همسرم نبود من نمیتوانستم ادامه ی تحصیل بدم” صبر حیرت انگیز.. نوشتن المیزان… علامه نه تعارف داشته و نه اغراق میکند. علامه در جایی فرموده بودن “ایشان وقتی در قم رو به حضرت معصومه سلام میدادند من جواب خانوم را میشنیدم! و همچین هنگامی که زیارت عاشورا میخواندند من جواب سلام امام حسین(ع) را میشنیدم!”
همیشه به جایگاه او حسرت میخورم! با خودم فکر میکنم وقتی که داشته خانه را جارو میزده، یا وقتی برای علامه چایی میریخته، میدانسته در آسمان ها انقدر معروف است? میدانسته در پرورش یک مرد بزرگ انقدر موثر است? کاش کتابی از زندگی نامه اش چاپ شده بود. کاش برای ما کلاس آموزشی میگذاشت.کلاس اخلاق. اخلاص.کلاس مدیریت زندگی در شرایط بحرانی. کلاس چگونه از همسر خود علامه طباطبایی بسازیم? کلاس چگونه بدون قلم بدست گرفتن تفسیر المیزان بنویسیم? کلاس چگونه مهم باشیم اما مشهور نه? کلاس چگونه توانستم در اهداف والای همسرم او را در بدترین شرایط یاری دهم? کلاس…
همه ی این ها چند واحد میشود? چقدر واحد پاس نکرده دارم!???
اثبات وجود امام عصر از طریق برهان امکان اشرف و واسطه فیض و انسان کامل:
غرض از خلقت انسان به سعادت رسیدن اوست و آن در گرو هادی ای است که خودش به مقصد و کمال نهایی رسیده باشد . باید آن هادی برای وصول به مطلوب موجود باشد و اگر نباشد نقض غرض از خلقت پیش می آید که این کار عبث و قبیح است ، از طرفی خدای متعال حکیم است و امکان صورت گرفتن کار قبیح از حکیم محال است پس به مقتضای آن باید واسطه ی فیض و انسان کامل و موجود اشرف وجود داشته باشد و چون بنا را بر صحّت مدعای بالا گذاشتیم پس آن هادی الی الحصول المطلوب موجود می باشد .
اصول همسرداری
ضرورت وجود امام
وجود امام و خلیفه ی پیغمبر و امام مسلمین, مورد قبول همه ی مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنی و اشعری و ماتریدیه و … است. این مسئله به قدری اهمیت دارد که وقتی به اهل سنت درباره ی ماجرای سقیفه اعتراض شود که چرا عده ای از صحابه و از جمله خلیفه ی اول و دوم هنوز بدن پیامبر(صلى الله علیه وآله) را غسل و کفن و دفن نکرده, به مسئله ی جانشینی پرداختند, میگویند به دلیل اهمیت امامت و رهبری. مسئله ی امت اسلامی, مهم تر از تجهیز و کفن و دفن پیامبر است.
پس مسئله ی ضرورت امامت, مسئله ای بسیار جدی است. اهل سنت در این که امامت امری لازم و قطعی است, گاهی به دلیل عقلی استدلال می کنند و گاهی به دلیل نقلی. حدیث معروف نبوی: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه» مشهور بین فریقین است.